از محمد ،۵ خاطره به یاد دارم که هر دفعه میبینمش همون پنج خاطره هی یادآوری میشه . تو همون محمدی که حالا اینقدر قد کشیدی ، ته ریش میذاری ، پیرهن توی شلوار نمیدی و حالا سرت رو میندازی پایین از شرم
کاش هنوزم میومدی میگفتی محبوبه بیا اسم فامیل بازی کنیم .و من برات از درس هام میگفتم .
از بیخیالی دایی رضا وقتی هشت بار درس زبان تخصصیش رو میفته و با معدل ۱۰و ۳۳ مدرک میگیره و امتحانی رو خواب می مونه چون روی سبزه های پارکی خوابش میبره ، چیزیش به من چرا نرسیده ؟
درباره این سایت